۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

قدرت نام خدا


نام خدا را به بزرگی یاد كن[1]



 كارها را به نام خداوند آغاز كنید. به نام خدا قسم دروغ نخورید كه آن قسم شما را می‏خورد. زبانی كه می‏خواهد به نام خدا قسم دروغ بخورد بهتر است پیش از آنكه مرتكب آن شود بریده شود. حتی به نام خدا قسم راست هم نخورید مگر آنكه برای خدا و در كار خدا باشد. وقتی به اسم خدا قسم می‏خورید و به قول خود عمل می‏كنید به نام خداوند عظمت بخشیده‏اید و اعتبار خداوند را در زندگی خود بالا برده‏اید پس اقتدار خداوند در زندگی‏تان متجلی خواهد شد. از نام خداوند سوء استفاده نكنید و به نام خدا و در كار خدا دروغ نگویید. اسم خدا را وسیله فریب دیگران قرار ندهید زیرا خداوند شما را به مكر عظیم خود گرفتار می‏كند. در برابر بی‏حرمتی به اسم خداوند خاموش نباشید. اگر خدای خود را مقدس می‏دانید درباره اسم خدا غیرتمند باشید و نگذارید در حضورتان به خداوند بی‏حرمتی شود. برای آشكاری عظمت نام او به بهترین تلاش دست بزنید.
 اسم خدا را به بزرگییاد كنید و شاهد جلال خداوند در زندگی خود باشید. آنكه نام خدا را پیوسته به بزرگییاد می‏كند از او كارهای بزرگی خواهند دید و نشانه‏های بزرگی در او ظاهر می‏شود. اگر قدرت عظیمی كه در نام خداوند است در وجودتان منتشر شود به چیز دیگری نیاز نخواهید داشت و بر هر چیز غلبه خواهید كرد. زیرا قدرتی كه در كلمة الله نهفته است قادر است جهان را نابود كند و دوباره و چندباره بر پا سازد. در مقابل این قدرت عظیم قرار نگیرید. حمایت آنرا بطلبید و آنرا حامی خود كنید. همه چیز از كلمة الله به وجود آمده پس اگر موافق با آن باشید همه جهان چاره‏ای جز موافقت با شما نخواهد داشت. اما اگر اسم خداوند بر ضد شما عمل كند نجات و خلاصی‏تان محال است. پس اسم خدا را تحقیر و بی‏حرمت نكنید كه برای ابد حریم و حرمت خود را از دست می‏دهید و تحقیر می‏شوید. خداوند از هر چه بگذرد از كلمه خود نمی‏گذرد... فالگیری و جادوگری و احضار ارواح و كارهایی مانند اینها هم، تحقیر نام خداوند است. اكثر فالگیران و جادوگران، فاسد و دروغگویند و ارتباط با آنها تمسخر اسم خداست. پس سراغ آنها نروید و اگر رفتید دیگر چگونه می‏توانید در انتظار روح الهی باشید.
 اسماء خداوند چشمه‏های زندگی است، چشمه‏های خشكیده روح را به جریان بیندازید. همه موجودات تسبیح‏گوی رب العالمین‏اند. پس نام خدا را آنطور كه باید تسبیح بگویید و با همه آسمان و زمین هماهنگ شوید و در هماهنگی با كائنات زندگی كنید.

برگرفته از تعلیمات ایلیا «میم»




[1]- سبّح اسم ربّك الاعلي (بنام پرودگار اعلاي خويش تسبيح گوي).



پیام به اهل تفكر






«در جریان معرفت قرار گیرید و جریان معرفت را در خود جاری سازید. ندانستگی را به سوی دانستگی و دانستگی را بسوی یافتن حقیقت بپیمایید. هوشیار بودن یكی از خطوط اصلی تعلیم حق و سؤال كردن یكی از عوامل اصلی آن است. پس سؤال‏سازی را تمرین كنید و تمرین‏ها را در تجربه‏ها بكار ببندید. مشكلات را سؤالات ببینید و موانع را مسائل بگیرید. در برخورد با دیوارها متوقف نشوید. اگر توان پریدن دارید از روی آن بگذرید یا اگر فروریختن یست دیوار را فرو ریزید یا حفره‏ای باز كنید و از میانش بروید اما متوقف نشوید. عبور از سدها، پر كردن فاصله‏ها و زدودن ابهام‏ها را با سؤالات بیازمایید و قدرت عبوركنندگی خود را كه تحرك آگاهی و حركت خودآگاهیست افزایش دهید. بفهمید چه می‏كنید كه عبور كرده‏اید از آنچه كرده‏اید و بدانید كجایید و گذر خود را ببینید. . .
 آگاه شوید كه نمی‏دانید و در آن هنگام در مسیر دانایی قرار گرفته‏اید. با كلید سؤالات قفل‏های نادانی را بشكنید و به آن، نمی‏دانم را می‏دانم كنید پس آنچه نمی‏دانید و باید بدانید را به سؤال بدل نمایید. به آنچه می‏دانید عمل كنید تا آنچه نمی‏دانید بر شما آشكار گردد. نبینید چه می‏دانید كه خودبین می‏شوید و در خود می‏میرید. ببینید چه نمی‏دانید و بینا شوید. زود قضاوت نكنید، دیر هم قضاوت نكنید و جز به ضرورت حق قضاوت نكنید اما اگر ملزم به قضاوت و اظهار نظر هستید، تا روشن و معلوم نشده و تا نشانه‏ها و دلایل كافی نشده‏اند، خاموش باشید.
 پیش از تصمیمات مهم‏تر و اظهارنظرهای اثرگذار، موضوع را از زوایایی كه لازم است ببینید و هوشمندانه بررسی كنید. به تناسب اثرگذاری تصمیم، برای آن زمان بگذارید و تصمیمات را پیش از اجرا برنامه‏ریزی كنید اگر برنامه‏پذیرند. مسائل را به تناسب شیوه‏ای حل كنید كه بوجود آمده‏اند و برای پیدا كردن جوابها از همان راهی بروید كه گم شده‏اند. با تغییر سؤالات و قصد و جهت آن‏ها روش‏های دیگر تفكر را تجربه كنید و در هنگامه‏های تفكر، متناسب‏ترین روش تفكر را اتخاذ نمایید. خشكی و تعصب را كنار بگذارید و نرم و انعطاف‏پذیر باشید و هماهنگ با زمان عمل كنید.
 خود را به بازیهای فكر گرفتار نكنید و در مكر افكار گرفتار نشوید. در آنچه از فكر است تردید كنید كه فكر، خود به تردید آمیخته است. و در تردیدها تردیدها باید كرد لكن در قلب خود شك نكنید كه شك شهود را زایل می‏سازد. تفكر كنید اما از فكرزدگی و مكر فكر بر حذر بمانید كه مكرزدگی، فكرزدگیست.
 خود به حل مسائلی كه طرح می‏كنید بپردازید و كار آن را به دیگران منتقل نكنید، چون هر مسئله تمرینیست برای حل بزرگترین مسئله زندگی و آنكه در تمرینات زندگی كم می‏آورد، كمتر از زندگی برخوردار می‏شود. به فهم آورید معانی را و برگزینید خوبترین را و زندگی كنید زندگی را. »

برگرفته از كتاب تعالیم حق (الاهیسم - جلد دوم) ـ اثر ایلیا «میم»




دو جریان تفکری


XYZ


تفكر متعالي شامل دو جريان باطن گرا و ظاهر گراست كه از تلفيق و توافق اين دو تفكر متعالي حاصل مي‏شود. جريان ظاهر گرا بر اساس واقعيتهاي محسوس و قابل تشخيص حركت مي‏كند در حاليكه اتكاء اصلي تفكر باطن گرا بر اسرار و ناشناخته‏ها مي‏باشد. منطقي است كه براي حل مسائل ظاهري لازم است از تفكر ظاهرگرا و براي حل مسائل باطني از تفكر باطن گرا استفاده شود. اما در صورتي كه بخواهيم الزاماً به بهترين شيوه ممكن عمل نماييم مي‏بايست اين دو جريان را توأماً بكار ببريم كه اصطلاحاً روش Z خوانده مي‏شود. از تفكر متعالي با عنوان XYZ (ايكس واي ضد) هم نام برده شده كه درآن X نماد جريان اسرارگرا Y نماد واقعيت گرايي و Z به معني كليت تفكر متعالي (نقطه توافق و تعادل ظاهر و باطن دربردارنده و كامل كننده هر دو) مي‏باشد. طرز صحيح نوشتن اين تركيب XZY است.
در اينجا به مقايسه اين دو جريان فكري مي‏پردازيم.

تفكر باطن گرا
1. سعي در مفهوم يابي و برخورد با اسرار دارد
2. كاهش جريان فكر و افزايش حيرت و سكوت و خاموشي
3. سعي در افزايش تماس با مجهولات
4. معني گرا و فرمؤل شكن
5. مايل به چيستي و كيستي
6. بيشتر فردي و اختصاصي است تا اجتماعي
7. به نيازهاي معنوي، مادي انسان توجه مي‏كند
8. تا حد زيادي نامشخص، كم قاعده، پيش بيني ناپذير و ابهام پذير
9. كاهش نظم و ايمني ظاهري و كاذب
10. پيچيده است و به پيچيدگي گرايش دارد
11. به آنچه كه نمي‏داند (اما مي‏داند كه هست) اتكا دارد
12. به طور كلي نگاه به درون چيزها دارد

تفكر ظاهر گرا
1. براي دانستن بيشتر و حذف مجهولات تلاش مي‏كند
2. افزايش جريان فكر و گفتگوي دروني
3. سعي در كاهش ناشناخته‏ها و ندانسته ها
4. ساختارگرا و فرمؤل ساز
5. علاقه مند به چه چيزي و چگونه
6. بيشتر در ارتباط با اجتماع و زندگي اجتماعي انسان است
8. تا حد زيادي مشخص، تعريف شده، قاعده مند، پيش بيني پذير و كم ابهام
9. افزايش نظم و ايمني ظاهري و كاذب
10. ساده است و براي ساده‏تر شدن تلاش مي‏كند
11. به آنچه مي‏داند (و در دسترس است) تكيه دارد
12. كلاً به بيرون چيزها نگاه مي‏كند

برگرفته از کتاب آمین 3
(ایلیا معلم بزرگ تفکر)



قدرت تصمیم گیری


دربـاره تصمیم گیری

در تصمیم گیری می توانید تصمیم‏ها را گیر بیندازید، یعنی تصمیم گیری کنی. تصمیماتی گرفته شده وجود دارد که تنها لازم است آنها را صید کنید. یا آنکه تصمیمات را بسازید و تصمیم سازی کنید. در شرایطی بهتر است تا جهان، زندگی و سرنوشت برایتان تصمیم بگیرد و شما صرفاً تصمیمات را بیابید و این تصمیم یابی است. گاهی لازم است خود موضوعات، تصمیم را اعلام نمایند که آن تصمیم بینی است. . . اما در اغلب مواقع مردم دچار تصمیم داری هستند. از پیش تصمیم خود را گرفته‏اند و قضاوت خود را کرده‏اند گویی از همه چیز باخبرند و اسرار را در نگاه خود دارند. تصمیماتی که اکثراً می گیرند غالباً سطحی، عجولانه و هیجان زده است و تهی از آگاهی لازم و کافیست. بنابراین به نتایجی آشفته و نا هماهنگ و عمدتاً مخرب منجر می شود.
گاهی با ایده های کم و بیش روشنی برخورد می کنید و می ماند بررسی و انتخاب یک ایده، ولی گاهی لازم است تو ایده‏ها را بیاوری و چیزی در معرض دیده تو نیست. که این‏ها از دو مسیر می روند.
در روند انتخاب مراقل خوش بینی و بدبینی و وهم بینی باشید و از وجود عنصر واقع بینی در سراسر روند آن اطمینان حاصل کنید.
در اکثر موارد یک تصمیم بزرگ از بسیاری تصمیمات کوچک خوب‏تر است اما در مواردی لازم است یک تصمیم بزرگ را از طریق تصمیمات کوچک‏تر اتخاذ نمود و در مواقعی تصمیم نگرفتن، خود بهترین تصمیم ممکن است چون نیازی که پاسخش تصمیم گیری است دارای پاسخ های دیگری نیز می تواند باشد. پس تا شرایط تصمیم گیری و قضاوت فراهم نشده به آن اقدام نکنید و نیز اگر ضرورتی در آن نیست صرف نظر کنید.
ابتدا بر پایه محکمات و مسلمات، و آنچه کاملاً آشکار است انتخاب کن و سپس بر مبنای اسرار، و آنچه نا آشکار است و نیمه آشکار، این روش خردمندانه زیستن در زمین است.
امور از انواع گوناگون‏اند بنابر این برای موضع گیری متناسب، باید با هر دسته از امور همجنس، به نوعی برخورد کرد و از همین است که ضرورت شیوه های گوناگون انتخاب بوجود می آید.
برای انتخاب هماهنگ گاهی تفکر لازم است آنهم به شیوه های متناسب با موضوع و شرایط. گاهی به سکوت رفتن راه گشاست و گاه مراجعه به رویاها. زمانی تنها قلب است که می تواند پاسخ ات دهد و ایمانت تو را می رهاند و زمان دیگر از راه های دیگر. اما باید کار را از جایی شروع کرد و آنجای مطمئن و امن و ایمن، ایمان است که آمین روح الامین و ام الامر به آن آنست. . .
و بعد از ایمان و تکیه به قلب، به نور عقل و آن روشنایی که در ذهن می آید، انتخاب کنید. پس برخلاف قلب و ایمانتان که بر خلاف روح است تصمیم نگیرید و قضاوت کنید.
از آنچه قلبت را می لرزاند و منقبض و گرفته می کند به شدت پرهیز کن. این وصیت آدم بود به فرزندش. اگر آدم به ترس و توجهی که به درونش راه یافت به خوبی توجه می کرد هرگز از عمق حضور خداوند رانده نمی شد.

برگرفته از كتاب تعالیم حق (الاهیسم - جلد دوم) ـ اثر ایلیا «میم»


۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

داستان های الاهیسم




به روایت ال یاسین


این داستان ها شامل مجموعه ای است كه بر اساس رؤیاهای بنیادی و نمادهای اسطوره ای شكل گرفته و هر كدام از داستان ها علاوه بر مفاهیم پایه و مشترك، نظیر تسلیم و خدمت به خداوند، عشق الهی، توجه به خداوند و از خود گذشتگی برای خدا، دارای طیف و دسته ای از تعلیمات اختصاصی می باشد. خواندن عمیق هر یك از داستان ها به فهم تعلیمات خاص و عمومی مستتر در داستان منجر شده و راه ارتباط درونی انسان را هموارتر می كند. درواقع می توان گفت كه هر یك از داستان های الاهیسم حاوی بخش معینی از تعلیمات الاهیسم باطنی است كه البته بصورت فشرده و غالباً از طریق تصاویر رؤیا بیان گردیده است.
بعنوان مثال داستان های رؤیای راستین، رؤیای راهست این و باغبان الهی[1] هر كدام به ترتیب دارای دسته تعلیمات مسافر حق، فدایی حق و مبارز حق است. در داستان رؤیای راستین، موضوع مهاجر بودن روح انسان و هجرتگاه بودن زمین، بصورت نمادین، از طریق داستان قو های مهاجر مورد بحث قرار می گیرد... در باغبان الهی یكی از روش های مبارزه موفق با نفس و مكر های شیطانی به تصویر كشیده می شود...
هر یك از داستان های الاهیسم علاوه بر تعلیمات خاص خود، بیانگر ابعادی از تعلیمات عمومی است و زوایایی از آموزش های عمومی را آشكار می سازد.

برگرفته از کتاب آمین – جلد اول




[1] شرح و تفسير اين داستانها، توسط خانم ها شباب حسامي (پِريا) و نازي حسامي (شيوا) و آقاي اميررضا الماسيان صورت گرفته است. از ديگر آثار منتشره و در دست چاپ خانم شباب حسامي (پِريا) مي توان به كتاب دوازده انجيل و همچنين كتب نوح آموز، اخبار و يافته ها، مقالات باطن گرا، آيين قضاوت، تفاسير بسم الله الرحمن الرحيم، كلمات بزرگان، پيش بيني هاي سياسي و رخدادها، و هوئيم اشاره كرد كه تحت راهبرد و يا توسط ايشان و عمدتاً با همكاري خانمها نازي حسامي (شيوا) و دكتر پريس كي نژاد و در مواردي، برخي اعضاي گروه تحقيقاتي ال ياسين، تهيه شده است.

آمریكا؛ ركورد دار كلمۀ شیطانی



كدام شیطان بزرگ است؟


اِبا (ادارۀ برخورد با ادیان)، همفكران اِبا (اِبائیان) و بطور كلی القاعدۀ فرهنگی و طالبان مذهبی، هر كسی را كه مثل آنها فكر نمی‌كند، هر كسی كه با نفرت و بدخواهی نمی‌اندیشد، هر كسی كه برای دیگران هم حق حیات و اندیشه و آزادی قائل است، هر كسی كه نفرت انگیز و دافع نیست را شیطان و شیطانی می‌نامند.
در شمارش واژه‌های استعمال شده در نشریات طالبان و القاعده‌ای در ایران با یك بررسی ساده متوجه می‌شویم كه كلمۀ شیطان و شیطانی بطور گسترده و مكرر در بارۀ موارد زیر بكار رفته است:
1.     آمریكا؛ ركورد دار كلمۀ شیطانی و شیطان بزرگ آمریكا است. احتمالاً چند میلیون بار این كلمه در مجموعۀ اطلاع رسانی‌ها و خبررسانی‌های خبرگزاری‌هایی كه طالبانی فكر می‌كنند و از دار و دسته طالبان فرهنگی اِبا هستند، تكرار شده است.
2.     روسای جمهور آمریكا (با كلید واژه‌های شیطان، شیطان صفت، فاسد، شیاد، كلاهبردار، حقه باز، دروغگو و...)
3.     روسای جمهور كشورهای اروپایی كه در مقطعی از زمان انتقاداتی نسبت به ایران داشته‌اند و بیش از همه ساركوزی، رئیس جمهوری فرانسه (با كلید واژه‌های شیطان، شیطان صفت، فاسد، شیاد، كلاهبردار، حقه باز، دروغگو و...)
4.     همۀ دگراندیشان داخلی و من جمله اصلاح طلبان، طیف میانه رو، جبهۀ مشاركت و بویژه سعید حجاریان، دكتر سروش، كدیور، اكبر گنجی، علی افشاری، محسن سازگارا
5.     همۀ منتقدین سیاستهای جمهوری اسلامی در خارج از كشور، افرادی مثل دكتر علیرضا نوری زاده
6.     از سال 1386 و از زمان شروع برخورد با معلم بزرگ ایلیا میم رام الله واژه‌های شیطان بزرگ، شیطان، دروغگو، كلاهبردار، فاسد و شیطانی بیش از همگان به ایلیا رام الله و سپس به معلمین معنوی سراسر دنیا، سای بابا، اُشو راجنیش، كریشنا مورتی، دالایی لاما و... تعلق گرفت. حجم استعمال واژۀ شیطان بزرگ و شیطان (در اینترنت، در احضارهای ادارۀ برخورد با ادیان و در محافل مذهبی و فرهنگی طالبانی وابسته به القاعدۀ فرهنگی و اخیراً در برنامه‌ها و میزگردهای تلویزیونی شبانه) در بارۀ ایلیا رام الله به حدی بود كه احتمالاً این واژه (شیطان بزرگ) به تناسب برش زمانی و مكانی، بعد از عیسی مسیح (ع) (كه توسط روحانیون تندروییهود، نسبت به ایشان بیان می‌شد) در بارۀ ایلیا رام الله بكار رفته است.

حالا باید دید شیطان كدام است؟
آمریكا، اروپا، غرب، روسای جمهوری آمریكا و اروپا، سازمان ملل، (به قول افراطیون یهود) عیسای مسیح، یا به قول بخش امنیتی برخورد با ادیان و مذاهب، شیطان و بلكه شیطان بزرگ ایلیا رام الله! و یا آنکه یک چوب به دست گرفته و چهره شیطانی و نفاق آلود خودش را در همه می‌بیند و همه آنها را با همان یک چوب، به یک اسم و یک نسبت و یک جرم، به باد توهین و تخریب گرفته است؟ به راستی چه کسی شیطان است؟

برگرفته از کتاب «وطور سینین»

سوال حامل جواب است



سؤال درباره سؤال


1. چه ارزشی در سوال کردن است که بر آن تأکید می کنید؟
سوال حامل جواب است و با دانستن آن دانستن جواب ممکن می گردد. سوال ذهن را متمرکز می کند و به راهبرد و بستر توجه تبدیل می شود. هر مشکلی حفره هایی دارد که اگر از طریق آن حفره ها به آن وارد شوی می توانی از درون آن به نابودیش که حل آن است اقدام کنی و آن را که مانع  حرکت توست از میان برداری. برای ورود به این حفره ها وسیله ای نیاز داری که آن سوال است. با طرح آن امکان گزینش اطلاعات مورد نظرت و دانستن خودآگاهانه آنچه می خواهی فراهم می شود. با پرسش ، امکان جستجو فراهم است و ذهن خود به خود فعالی می شود.
2. چگونه مشکل به وجود می آید؟
از این نگاه مشکل صورت اولیه مسئله است که ناشی از ابهام و آشفتگی و پیچیدگی است. سؤال، معلوم کردن، نظم بخشی، و قابل حل کردن این آشفتگی است.
3. تعریف سؤال چیست؟
در یک نگاه کنشی است که واکنش آن جواب می باشد. جریانی منفی است و چون در طبیعت این جهان هر چیزی با عکس خودش همراه است و هر سری همسری می طلبد بنابراین به جذب جریان مثبت که همان پاسخ است منجر شده و جریان نه مثبت و نه منفی آگاهی را بوجود می آورد. سؤال نوعی خلأ سازی برای جواب است اما طبیعت خلأ پذیر نیست پس سؤال که آمد جواب هم آمدنی می شود.
4. برای درک بهتر از موضوغ سؤال و تفکر آیا ممکن است مثال بزنید؟
برای استخراج معدن به قصد توانگری باید شرایطی را فراهم کنی. حدس معدن، کشف معدن، اطمینان از کشف، عملیات اکتشاف، استخراج و عرضه محصولات. هر یک از این مراحل نیز شرایط خاص خود را دارد.
برای استخراج ، شما به وسیله ای برای شکافتن زمین و رفتن به درون آن نیازمندید. سؤال مانند آن مته ایست که بوسیله آن زمین را حفر می کنید تا به معدن برسید. مثل نوک دارکوبی است که برای یافتن غذا ناگزیر است بر پیکر درختان بکوبد و حشرات و شیره های گیاهی را از زیر پوست درخت پیدا کند. مثل توری است که می خواهی پرنده ای را با آن صید کنی. لازم است حلقه های این تور و نوع ریسمان آن متناسب با پرنده و شرایط صید باشد و نیز به درستی و به هنگام، پرتاب شود.
5. مهمترین سؤال چیست؟
این مهمترین، برای هر یک از انسانها متفاوت است. آن را باید پیدا کرد و شاید به راحتی هم پیدا نشود. مهمترین، آن سؤالی است که کلیدی ترین تغییر را در آگاهی تو پدید می آورد و مؤثرترین عبور را برایت فراهم می کند. سؤالی که حیاتی ترین چیزی را که اکنون باید بدانی، بر تو آشکار می کند.
6. آیا سؤالی هست که بتواند برای همه، مهمترین محسوب شود؟ سؤالی که در رأس همه سؤالات دیگر باشد؟
«من کیستم» است که مادر سؤالات و مهمترین سؤال برای همه انسانهاست. کسی که پاسخ آن را کشف کرده پاسخ همه سؤالات را یافته است و کسی که پاسخ همه سؤالات را می داند قادر است از همه چیز عبور کند و همه چیز را در اقتدار و اختیار خود داشته باشد.
7. آیا باید به «همه سؤالات» جواب داد؟ ... این یکی از معضلات است.
حتی اگر هم می توانید اما به همه سؤالات یا به سؤالاتی که همه دارند یا به همه سؤالاتی که در شما هست یا به سؤالات همه زندگی تان یا به سؤالاتی که همه از شما دارند یا به همه سؤالاتی که شما از خود دارید یا به همه سؤالاتی که در دل سؤالات است یا به سؤالاتی که همه از خود دارند یا به همه سؤالاتی که ساخته و پرداخته اید یا به سؤالاتی که همه جوابش را می دانند یا به همه سؤالاتی که همه را به انحراف کشانده یا به سؤالاتی که بر پایه فراموشی همه است یا به همه سؤالاتی که یکی را فراموش کرده یا به سؤالاتی که همه اش ابهام است یا به سؤالانی که همه از همدیگر دارند (...) پاسخ ندهید.
بازنویسی یک گفت و شنود با ایلیا «میم»