۱۳۹۲ تیر ۱, شنبه

تله هایی برای نور!؟

تله هایی برای نور!؟
گفت و گوی انتقادی
 (قسمت سوم – 2)


گفتگوی زیر در فروردین ماه سال 1386 طی دو جلسه با ایلیا «میم» توسط دو تن از اعضاء منتسب به گروه حزب ا... صورت گرفته است. لازم به توضیح است که مطالب پیاده شده از روی فیلم، مورد بازخوانی ویرایشی قرار گرفته است. قسمت دوم این گفتگو در سال 1384 قبل از انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت كه با عنوان «برترین رئیس جمهور» در نشریۀ حركت دهندگان شماره سه به چاپ رسید و موجب تعطیلی آن نشریه كه اولین نشریة تخصصی در زمینۀ دانش تفكر محسوب می‌شد، گردید. قسمت اول مصاحبه در تاریخ 9/5/1382 صورت گرفت كه هر دو مصاحبۀ مذكور نیز براساس فیلم جلسه، پیاده سازی و بازنویسی شدند.
لازم به ذكر است كه سوالات گویندگان، انعكاس دهنده نظرات طیف مورد اشاره نیست و پاسخ‌های استاد ایلیا «میم»، در مواردی كه به فرد مقابل مربوط می‌شود، قابل تعمیم به طیف مذكور نمی‌باشد. در چنین مواردی پاسخ ها، متوجه گفتگوكنندگان است.

1-    آیا شما درمانگری هم می‌کنید؟
گاهی به صورت استثنایی و در موارد بسیار خاص بعضی را درمان كرده ام. غالباً هم حضوری نبوده...

2-    آیا در برابر درمان پول می‌گیرید؟
در برابر هر كاری كه به نام خدا بوده، کاری که برای مردم كرده ام و در برابر تعلیمی كه داده ام یا مواردی مانند این پولی از كسی نگرفته ام و نیازی هم به آن نداشته ام. در این سالها هم فقط در موارد نادر و استثنایی دست به درمان زده ام. البته در زمان نوجوانی هم چند بار (كمتر از پنج بار) درمان گری کردم و پول هم گرفتم اما آن کار به نام خدا نبود و البته ربطی هم به شفاگری نداشت و مربوط به درمان بود. این چند بار به همان حدود هفده تا بیست سال پیش بر می‌گردد.

3-  سوال کننده دوم: با استفاده از چه روشی آن مریضی‌های لاعلاج را درمان كردید؟ آیا این كار دخالت در كار پزشكی نبود؟
این کار دخالت در حوزۀ درمان نبوده و نیست. طرق زیادی برای درمانگری هست که انرژی درمانییکی از آنهاست که تابحال از آن استفاده نکرده ام. بیش از دویست روش در طب هماهنگ و مكمل وجود دارد كه اغلب آنها را آموزش داده ام اما كمتر اجرا كرده ام... درمانگری را هم بعنوان یک رویه نداشته ام و ندارم. درمان بیماری صعب العلاج آنها هم موضوعی است که مستند شده و مثل اكثر موارد مستند، نیازی به رد یا قبول من ندارد. اگر هم می‌خواستم از این راه به پولی برسم با درمان یكی از ثروتمندان یا رهبران دنیا می‌توانستم و می‌توانم زندگی مادی خود و همه دوستانم را تا پایان عمرشان تأمین کنم. امروز هم کماکان این امکان را دارم و چیزی عوض نشده است. انجام این كارها هم براساس همان نشانه‌ها و رویاها بوده نه به میل من یا به درخواست دیگری.

4-  پس صحت دارد كه شما هر نوع بیماری وخیم و لاعلاج را درمان می‌كنید؟ سرطانی ها، ایدزی ها، سكته‌ای‌ها و مریض‌هایی كه جواب شده اند؟
نه. این درست نیست. اما استاد روح الله این توانایی را دارند و بیمارانی كه ایشان را ملاقات كرده اند، تا جایی كه خود شهادت داده اند، شفا یافته اند... من هم گاهی بعضی از بیماران را معالجه كرده ام و آنها می‌گویند درمان شده‌اند اما عده بسیار بیشتری بوده‌اند كه نشده كاری برایشان انجام دهم.

5-    سوال کننده دوم: ولی به هر حال شما مجوز درمان ندارید و در كار پزشك‌ها دخالت كرده اید.
شما هم كه نماینده جامعه پزشكی نیستید ولی از طرف ‌آنها حرف می‌زنید.

6-    سوال کننده دوم: من به عنوان یك شهروند حرف می‌زنم.
شما غالباً مثل یك بازجو، بازپرس و قاضی حرف می‌زنید. البته مسئله‌ای نیست چون از اول خودم توافق كردم.


7-  مردم می‌گویند شما مستجاب الدعوه هستید. فكر نمی‌كنید این ادعای بزرگی باشد كه شما را در وضعیت خاصی قرار می‌دهد. شما چه موضعی در برابر این حرف داشته اید؟
طبق كلام خدا همه انسانها دعایشان به اجابت می‌رسد و این حق هر انسانی است كه دعا كند و دعایش مستجاب شود. به زبانهای مختلف می‌فرماید بخوانید مرا تا اجابت كنم شما را. و این برای همه و حق همه است. هر کس واقعاً دعا کند دعایش مستجاب می‌شود. هر کس از خداوند زنده بخواهد، دعایش مستجاب می‌شود. افراد زیادی را در این سالها دیده ام كه گفته‌اند دعاهایشان مستجاب است. بسیاری از آنها دختران و پسرانی بودند كه شما به آنها سوسول می‌گویید و مطمئناً اكثر آنها راست می‌گفتند. همه انسانها مستجاب الدعوه هستند اگر به واقع دعا كنند... اساساً خداوند وقتی می‌خواهد چیزی را به انسان ببخشد به او اذن دعا می‌دهد یعنی شاید حتی دعا بعد از وقوع است.

8-  سوال كننده دوم: بالاخره باز هم من به یك جمع بندی نرسیدم. نظر خود شما درباره حرفهای مردم چیست؟ آیا چیزهایی كه مردم درباره قدرتهای شما می‌گویند واقعیت دارد یا ندارد؟
سوالاتی كه شما مطرح می‌کنید از سالها پیش در بیانیه‌های متعدد، در سخنرانی‌های عمومی و در ملاقاتهای خصوصی بارها پاسخ داده شده. و این حرفها به گوش اكثر كسانی كه مرا می‌شناسند بارها به صورت شفاهی و مكتوب رسیده است.

9-  سوال كننده دوم: ‌گزارش‌هایی از شما چاپ شده است که از چند روز قبل برای مردم، زلزله بم و سونامی اندونزی را پیش بینی کرده اید و از چند ماه قبل هم حملات یازده سپتامبر و حملۀ اسراییل به لبنان... از چه طریقی از این وقایع مطلع شدید؟ به نظر ما سازمان اطلاعات آمریكا و اسرائیل از مدتها قبل می‌دانستند كه قرار است این اتفاق‌ها بیفتد. شما از چه طریقی از این اتفاقات مطلع شدید و منتشر كردید؟ ارتباط با سرویس اطلاعاتی آمریکا یا الهامات غیبی و وحی؟
در این سالها دهها فرمول تفکری طراحی شد. چند فرمول آن در بارۀ شاخۀ آینده پژوهی است که شاخه‌ای علمی و دانشگاهی است. از طریق تحلیل نشانه‌ها و الگوها به ویژه الگوشناسی وقایع و یا با استفاده از فرمول‌های تفكری مشابه... پیش بینی این اتفاقات و بطور كلی طیفی از وقایع آینده، امكانپذیر است و در این موضوع نه پای وحی در میان است، نه سرویسهای اطلاعاتی آمریكا و غرب.

10-           سوال كننده دوم: آیا شما می‌توانید زلزله به وجود بیاورید [همراه با خنده سوال كننده]؟
چند لحظه پیش که جواب این را گفتم. فقط خدا می‌تواند... اما اگر انسانی قادر بود زلزله ایجاد كند، من هم باید بتوانم چون انسانها شبیه به همدیگرند. ولی نشانه‌هایی طبیعی وجود دارد كه با دقت در آنها ممكن است بتوان حدود زمانی، مكانی و شدت (ضعیف یا قوی بودن) زلزله و دیگر بحران‌ها را معلوم كرد. هر كسی كه نشانه شناسی را بداند یا الگوهای وقایع را بشناسد می‌تواند بسیاری از چیزها را پیش بینی كند... در غرب، سالهاست كه آینده پژوهییك رشته دانشگاهی است. ولی رویاهای بشر حاوی چیزهای بسیاری از عالم بالا است كه یكی از آنها اخبار آینده و شعور نورانی است... اگر بدانی كه چطور آنها را بكار ببری و چطور از نشانه‌ها و رویاها و نورها استفاده كنی، بسیاری از مسائل بظاهر پیچیده، به سادگی حل می‌شوند.

11-           آیا شما اعتقاد دارید كه روح خدا در شما حلول كرده است؟
منظور از حلول چیست؟ و منظور از روح خدا كیست؟... من یادم نمی‌آید كه چیزی در من حلول كرده باشد. من فقط یك انسانم. غذا می‌خورم، می‌خوابم، بیمار می‌شوم، راهپیمایی می‌كنم، گریه می‌كنم و می‌خندم... قدیس هم، همانطور كه قبلاً گفته ام نیستم. گناه هم كه برای بشر اتفاقی طبیعی و بدیهی است. آن را هم كه گفتم.
در نوجوانی اتفاق بسیار بزرگی برایم افتاد که به آن فکر نکردم که چه بود و چگونه اتفاق افتاد. كسانی كه در جریان آن بودند گفتند این حلول است اما من نمی‌دانستم كه این چیست... بعد از آن همه چیز، طور دیگری در زندگی ام تغییر کرد. تابحال هم این موضوع را جز به اضطرار باز نکرده ام، نه برای خودم نه دیگران.

«خدا رحمت كند بنده‏ای كه محبت مردم را به سوی خود جلب می‌كند، و آنچنان که می فهمند با آنان سخن می گوید و از افشای حقیقت به گونه ای که انکار می کنند صرفنظر می نماید. » امام صادق (ع)

12-     سوال كننده دوم: با مجموعه چیزهایی كه درباره شما هست شما یا باید ادعای خدایی داشته باشید یا پیامبری و امامت یا اعتراف كنید دست نشانده آمریكا و دوره دیده آنها هستید.
چرا باران می‌بارد؟ در یك افسانه قدیمی می‌گفتند در بین ابرها، اژدهایی بزرگ هست كه هر وقت گریه می‌كند، باران می‌آید و در قدیم از این نوع افسانه‌ها برای توجیه باران آمدن فراوان بود. اما واقعیت این است كه هرگاه ابرها می‌آیند و شرایط مساعد باریدن است، ‌باران می‌بارد. همین. بقیه حرفها افسانه و توهم است. من فقط یك انسان معمولی ام، چنین ادعاهایی هم همانطور كه در گذشته گفته ام، موهوم است. اگر هم به قول شما و دوستانتان لیدر نامرئی آمریكا و غرب در منطقه می‌بودم باید طی این سالها مردم را غربی و آمریكایی می‌كردم اما مردمی كه با آنها در ارتباط بوده ام و زنده هستند و شهادت می‌دهند، خدایی شده‌اند. اگر میوه درختی سیب بود این سوال درستی نیست كه بگویند‌ آیا آن درخت پرتقال است...

13-           ...
14-           سوال كننده دوم: روابط خانوادگی شما چطور بوده است؟
اگر منظور اولین خانواده رسمی است كه در آن زندگی كردم، با آنها ارتباط چندانی نداشته ام و طی مدتی كه با هم بودیم شناخت واضحی دربارۀ خودم را به ایشان بروز نمی دادم. آنها هم عموماً تصورات متناقضی درباره ام داشتند یا اصطلاحاً قبولم نداشتند، كه مقصر نبودند بلكه خودم مقصر بودم و خودم امكان شناخته شدن یا شناخت صحیح را برایشان فراهم نمی‌كردم... اما طی سالهایی که مادرم بیمار و فلج بود عموماً از او پرستاری و مراقبت می‌کردم. او روز و شب با من بود و این یکی از دلایلی بود که کمتر می‌توانستم به بیرون ازخانه بروم... همیشه هم در سلامتی و بیماری، که اغلبش بیمار بود برایم دعا می‌کرد... بعد هم روی دستهایم فوت کرد.

15-     كتاب جریان هدایت الهی را خودتان نوشتید؟ آیا شما خودتان همه محتوای آن را تائید می‌كنید؟ قبول دارید كه این كتاب یکی از خطرناک ترین کتابهایی است كه تا به امروز به زبان فارسی نوشته شده است؟

حدود دوازده سال پیش در 23 سالگییك دوره از سخنرانی‌های عمومی را دوستان روی كاغذ آوردند و آقای پیما الهی (فرشاد مرادی) كار تنظیم و تدوین آن را انجام داد و با كمك دوستان دیگری از ال یاسین، مقدمه‌ها و توضیحاتی هم به آن اضافه كرد. اساس آن كتاب همان اولین سخنرانی‌های عمومی است كه بعداً ویرایش شده اما بعضی از قسمتهای آن همانطور كه از سال 1377 در بیانیه‌ها منعكس شده، مورد تائید نبود. قسمتهایی از مقدمه و توضیحات و جزئیاتی از كتاب. البته برای قضاوت درست‌تر درباره آن كتاب باید سخنرانی‌های ]كتب[ سالهای بعد را هم در نظر گرفت چون این در واقع قسمتی از كل مطلب است آن هم در سن 23 سالگی... این كتاب، بسیاری را آنطور كه خود گفته‌اند و مستند شده، از مرگ نجات داده است، هدایت كرده است، روشن‌تر و نورانی‌تر كرده است و به سمت خدا متوجه و به خدا پیوند داده است. گزارش‌هایی كه مردم طی سالها درباره آن كتاب داده‌اند ثبت و مستند شده است. اینها را براساس آن می‌گویم. بعضی‌ها می‌گفتند آن كتاب را دهها مرتبه خوانده اند. بعضی‌ها با آن می‌خوابیدند، بیدار می‌شدند و به سفر می‌رفتند. اما حقیقت سنجی این كتاب هم با میزان قرآن است یعنی اگر كلمه‌ای از آن با قرآن یا كلام خدا هماهنگی نداشته باشد مردود و باطل است ولی در این سالها نه من چنین چیزی را دیدم، نه دوستان شما و نه مراكز فرهنگی و نه مراكز مذهبی بررسی كننده. این سخنرانی‌ها را و اكثر سخنرانی‌های این سالها را با قلبم می‌گفتم. فكر نمی‌كردم. هر چه به قلبم می‌آمد می‌گفتم. حالا می‌بینم كه خیلی‌ها با قلبشان آن را شنیده اند... فكر نمی‌كنم آن كتاب خطرناک باشد.

16-     سوال كننده دوم: چرا در سالهای گذشته كتاب (جریان هدایت الهی) را خودتان نقد نکردید با وجودی كه می‌گویید بعد از انتشار كتاب، عدم موافقت خود را با قسمتهایی از آن اعلام كردید؟ در همه این كتاب بدعت گذاری وجود دارد.
باید ببینم که بتوانم. هر نظری که لازم بوده در بیانیه‌ها و سخنرانی‌ها و جلسات مطرح شده است... اگر بدعتی نبینم، اگر کفر و الحادی آنطور که شما می‌گویید هست، نبینم چگونه اصلاح کنم. ولی سؤال این است که چرا در این دوازده سال این همه نهادهای فرهنگی و مذهبی، این همه شخصیتهای فرهنگی این کار را نکردند یا طی این سالها کسی نیامد نکته‌ای بگوید، امر به معروف و نهی از منکری کند. و البته آن كتاب هم با مجوز مراكز رسمی و فرهنگی منتشر شده و هر كاری كه قانوناً‌ لازم بوده،‌ درباره آن انجام شده است. چرا شما كه این ادعا را می‌كنید همین الان چند نمونه از این بدعت‌ها و كفرها را نشان نمی‌دهید تا مرا و همه خوانندگان آن كتاب را قانع كنید. شما هم مثل من نمی‌توانید. من هم جز توحید و خداپرستی محض در آن ندیدم.

17-           سوال كننده دوم: آیا شما خودتان حاضر هستید کتابتان را نقد کنید و انحرافات آن را اصلاح کنید؟
در هر جایی که اشتباه یا انحرافی باشد چه در این کتاب یا هر جای دیگری، همیشه سعی در اصلاح آن داشته ام. همچنان هم دارم. اگر هم کسی بیاید و اشتباهات آن را نشان دهد كه فكر نمی‌كنم چنین چیزی باشد، از او سپاسگزار شده و حتماً نظرش را عملی می‌گیرم. اما اگر اشتباهات احتمالی نشان داده شود،‌ ولی در این سالها چنین اتفاقی نیفتاده است. اگر اشتباهات آن را ببینم قطعاً آن را نقد می‌کنم... در علوم باطنی، خودمحکومی اگر به حق باشد، جهش روح محسوب می‌شود. چه کسی به جهش‌های روح مشتاق نیست.

18-     سوال كننده دوم: اما واقعاً این كتاب پر از بدعت و كفرگویی است. خود شما هم به این موضوع اعتراف دارید.
چرا جلوی چشمم حرف در دهانم دروغ  می‌گذارید؟ گفتم اگر در آن بدعتی ببینم، اما ندیده ام... سالها است كه دهها هزار نفر آن را خوانده‌اند اما تا كنون كسی موردی از كفر و بدعت نشان نداده یا یادآوری نکرده یا اگر اشتباه است امر به معروف و نهی از منكر از جانب هیچ فردییا نهادی صورت نگرفته است. براساس همین كتاب برای گرفتن حكم قتل ام تلاش كردند. رفتند و با گزینش‌های مغرضانه سعی كردند بعضی از آقایان را فریب دهند اما خداوند نخواست كه آنها فریب اینها را بخورند. نظردهندگان هم چنین چیزهایی را در آن ندیدند... ولی درباره بعضی از جزئیات مقدمه و بعضی از تنظیمات آن، از چند سال قبل به اكثر الاهیون اعلام شد كه بنده موافق نیستم...
اما اگر آن كتاب پر از كفرگویی است چطور غالب خوانندگان خود را متوجه خدا كرده و به سمت او بازگردانده است. چطور رابطه اكثر خوانندگان خود را با خداوند، تغییر داده است. چطور چنین موج بزرگی از خداگرایی را آن هم در میان اقشار غیرمذهبی ایجاد كرده و مادامی كه هست، ایجاد می‌كند. اگر این كتاب پر از كفر و بدعت است چرا با وجود آنكه همه دیده بانان اجتماعی غالباً آن را در این سالها در دست داشتند، از جانب آنها حرفی زده نشده و‌ نقدییا سوالی مطرح نشده. چه چیز دیگری پیش آمده كه بعد از این همه سال در چنین زمانی باز به این فكر افتادید كه در این كتاب كفرگویی شده و مهمتر اینكه چرا این كفرها و بدعتها را نشان نمی‌دهید و مصادیق آن را هیچ وقت ذكر نكردید و الان هم قادر به ذكر آن نیستید.

19-     سوال كننده دوم: این کتاب (جریان هدایت الهی) پر از بدعتهای مختلف است. یک مورد بارز آن در صفحۀ 157 است که وقتی از شما سؤال شده که آیا مسیح در آینده پشت سر امام زمان (عج) نماز می‌خواند یا خیر، شما با نیات مشكوك از پاسخ به این مسئله امتناع کرده اید یا از پاسخ به سؤال به صلیب کشیده شدن مسیح. 
اینکه در جواب نماز خواندن عیسی مسیح (ع) پشت سر ولی عصر (عج) گفتم که «وای بر این ذهن تفرقه اندیش»، ادامۀ جواب در کتاب نیامده و علامتِ نقطه چین دارد که باید دید ادامه آن چیست. و بعد اینکه این سؤال‌ها توسط چند نفر پرسیده شد که یکی شان شیعه و مسلمان و یکی از آنها مسیحی بود. هر دو نفر اینها از شاگردانم بودند و جواب می‌بایست میانه و پیوند دهنده می‌بود نه در جهت دامن زدن به تفرقه و اختلاف بیشتر. هدف آنها هم از طرح این سؤالات، هیجان طلبی و رقابت هیجانی و برتری طلبی بود نه جستجوی حقیقت. واکنش‌های افراطی و متعصبانه و نابینا همه جا را پر کرده. چه لزومی به تکرار و تشدید بیش از حد آن است. در جواب آن هم که پرسید پیامبر اسلام (ص) بهتر است یا عیسی مسیح، نیت ام نزدیکی، پیوند و صلح بود وقتی كه گفتم خدا از هر دو بهتر است. در ارزیابییک حرف یا جواب باید توجه کرد در چه زمانی، چه مکانی، تحت چه شرایطی و با چه مخاطبی بیان شده است.

20-           آیا قبول دارید كه در سخنرانی‌ها و نوشته‌های شما گرایش به مسیحیت وجود دارد؟
اگر اینطور است برنامه و عمدی در كار نبوده و شاید این به دلیل محبت فوق العاده‌ای باشد كه نسبت به مسیحا (ع) داشته ام... اگر هم صحبت خاصی بوده اشاره به فرد مسیحا (ع) بوده است نه دین خاصی. البته علاوه بر قرآن، كتاب مقدس را هم می‌خوانم.

21-           نظرتان درباره تثلیث چیست؟
همه این سالها درباره لا اله الا الله تعلیم داده ام، گفته ام و نوشته ام. اگر ماهی اهل اعتقاد بود آیا می‌شد معتقد نباشد كه اقیانوس از آب به وجود آمده و گمان كند مثلاً از چوب بوجود‌ آمده است. هچ كس نیست كه با خدا كمی آشنا باشد و ذره‌ای به تثلیث یا مشابه آن اعتقاد داشته باشد. اینكه خدا یكیست،‌ لا اله الا هو،‌ اصلی است كه همه بشر چه آن را بگوید یا نگوید، غیر از آن نیست. وجود سه خداوند نه تنها باطل و مردود است بلكه متناقض و غیرعلمی و غیر فطری است. اما ابعاد سه گانه وجودی انسان مانند روح، روان، جسم و قرینه‌های آن كه در علوم مختلف گفته می‌شود مانند شخصیت‌های سه گانه انسان واقعیاتی است كه ارتباطی با تثلیث كه مفهومی باطل است ندارد.

22-           آیا تعداد دقیق شاگردان و تیراژ كتاب جریان هدایت الهی را می‌دانید؟
ظاهراً‌ تعداد آنها زیاد است اما عدد معلومی ندارم. از تعداد دقیق یا تیراژ كتاب هم اطلاع ندارم اما خبر دارم كه آن كتاب را بعضی‌ها خودسرانه و غیرقانونی منتشر كرده اند. بعضی از دوستان می‌گویند مخاطبان ما صدها هزار نفر بوده‌اند و بعضی می‌گویند دهها هزار نفر. دشمنان هم با عصبانیت می‌گویند چند صد نفر. ولی فکر نمی کنم تعداد اهمیتی داشته باشد. اگر ما یک نفر را نجات داده باشیم که مسلماً داده ایم اگر این کتاب یا جلدهای بعدی آن یک نفر را به خداوند بازگردانده باشد که قطعاً همینطور بوده است، این مطابق كلام خداوند چه معنایی دارد؟

23-     سوال كننده دوم: چرا شما خودتان را از مردم مخفی می‌كنید؟ چرا در متن‌هایی كه مربوط به شماست اسمتان نمی‌آید و از اسم مستعار استفاده می‌شود؟
این چطور مخفی كردنی است كه با دهها هزار نفر حضوراً حرف زده ام و جلسات ما گاه به گاه با عموم مردم برگزار شده. آدرس مرا دهها نفر می‌دانند و با هم ارتباط روزانه و هفتگی داریم و من جایی بعنوان محل خصوصی زندگی ام ندارم چون عده زیادی به خانه ما رفت و آمد دارند با این حال در این سالها ما روند مشهور شدن را طی نكرده ایم و جلوی آن را گرفته ایم... اگر اسمم بیاید می‌گویند قصد شهرت طلبی، كلاهبرداری، سوء استفاده و معروف شدن داری. نمی‌دانم باید چكار كرد. آیا اگر بگویم شهرت طلب و قدرت طلب و سوءنیت دار و كلاهبردار و شیاد و دروغگو و كافر هستم مسئله حل است. اگر كار شما اینطور تمام می‌شود، مشكلی در گفتن این حرفها نیست... اگر خودت را مطرح نكنی و معركه نگیری می‌گویند حتماً قصدهای سوئی داشته ای... اگر قصد شهرت و معروفیت داشتم كنار همۀ كارهایم اسمم می‌آمد در حالی كه كارهای بسیاری كرده ام كه اسمم آنجا نیست. با چند قدم ساده و سریع و حتییك قدم بزرگ می‌توانستم و می‌توانم به سرعت در همه جهان معروف شوم در كمتر از یك روز. اگر نظریات و تئوری‌هایی را كه طرح كرده بودم، خودم مطرح می‌كردم نه دیگران، اگر مردم از طریق تلویزیونهای ماهواره‌ای در جریان سخنرانی‌ها و جلسات قرار می‌گرفتند، اگر شاهدان برای همه مردم جهان شهادت می‌دادند و اگر برخی دیگر از كارها انجام می‌شد، معروفیت و مشهور شدن آنی بود. با این حال خودم را هم مخفی نكرده ام. هر روز ساعتها در طبیعت اطراف یا اگر در شهر باشم در كوچه‌ها و خیابان‌ها راه می‌روم، فقط دوست ندارم جز در موارد لازم در جمع دیگران حاضر شوم.
برگرفته از کتاب آمین – جلد اول

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر